غضب حضرت فاطمه (س) از ابوبكر
و عمر
بعد از
اتفاقاتي كه رخ داد :
“پس فاطمه بر
ابوبكر غضب كرده و او را ترك كرد و اين ناراحتي ادامه داشت
تا از دنيا رفت.”
- مسند حنبل
(امام حنابله) 9/1
- صحيح
بخاري، 82/5
- الامامه و
السياسه (چاپ مصر 1382 هـ) ابن قتيبه دينوري، 13/1
- تاريخ
الامم و الملوك (چاپ بيروت) طبري 448/2
- مشكل
الاثار ابي جعفر طحاوي، 47/1
- السنن
الكبري بيهقي نيشابوري، 300/6
- جامع
الاصول لاحاديث الرسول ابن اثير جزري 386 و 482/4 (چاپ دوم
بيروت)
- شرح نهج
البلاغه ابن ابي الحديد 50/6 و 217 و 213 /16
- التخليص
ذهبي كه در حاشيه كتاب المستدرك علي الصحيحين به چاپ رسيده
154/3
- البدايه و
النهايه ابن كثير 285/5 (چاپ ششم بيروت)
- تاريخ
الخميس ديار كبري 173/2
- كنزالعمال
في سنن الاقوال و الافعال، متقي هندي، 584/5 (چاپ حلب)
- وفاء
الوفاء باخبار دارالمصطفي سمهودي 995/2
- تفسير
الاصول ابن دبيع شيباني، 46/2
چون عمر و
ابوبكر،حضرت فاطمه (س) را غضبناك كردند، پس هر دو بخانه
فاطمه رفتند و از وي اجازه خواستند تا به حضورش برسند، ولي
فاطمه به آندو اجازه نداد. پس به سوي علي رفتند و با او
صحبت كردند. علي آندو را به حضور فاطمه برد. وقتي آندو نزد
فاطمه نشستند پس فاطمه روي خود را از آنان به طرف ديوار
برگرداند. عمر و ابوبكر به فاطمه سلام كردند ولي فاطمه
جواب سلام آندو را نداد. ابوبكر شروع به سخن گفتن كرد
… (پس از آنكه
سخنان ابوبكر تمام شد)
فاطمه گفت :
“اگر حديثي از رسول خدا (ص) براي شما بخوانم آن را قبول مي
كنيد؟”
عمر و ابوبكر
هر دو گفتند : “آري”
فاطمه گفت :
“شما را به خدا قسم، آيا از رسول خدا (ص) نشنيديد كه فرمود
: رضاي فاطمه رضايت من است و غضب و خشم فاطمه از غضب و خشم
من است. هر كه فاطمه را دوست بدارد پس مرا دوست داشته و هر
كس فاطمه را راضي بدارد پس مرا راضي داشته و هر كه او را
به غضب درآورد پس همانا مرا به غضب آورده است؟”
آندو گفتند :
“آري، آن را از رسول خدا (ص) شنيدهايم.”
فاطمه گفت :
“پس من خدا و ملائكه او را شاهد ميگيرم كه شما دو نفر مرا
به غضب درآورديد و رضاي خاطر مرا بجاي نياورديد. زمانيكه
پيامبر (ص) را ملاقات كنم از شما دو نفر نزد او شكايت
خواهم كرد.”
منابع اهل سنت :
-
الامامه و السياسه 1214/3 و 13/1
-
اعلام النساء 124/4 و 121/3
-
صحيح بخاري 5/5 و كتاب النكاح 109 و 5/6 باب 12 و 16 و 19
-
صحيح مسلم 72/2
-
مسند احمد 323 و 326 و 328 و 5/4 و 6/1
-
تاريخ طبري 202/3
-
سنن بيهقي 300/6 و 307/7
-
شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد 278/16
-
سنن ترمذي كتاب المناقب، ص 60
-
سنن ابي داود، كتاب النكاح، ص 12
-
سنن ابن ماجه، كتاب النكاح، باب 56
-
سنن سجستاني، 324/1
-
مشكاة المصبابيح،
ص 560
-
مجمع الزوائد، 203/9
-
حلية الولياء
40/2
فاطمه به عمر
و ابوبكر گفت : شما را به خدا قسم، آيا نشنيديد كه
پيامبر(ص) فرمود : “فاطمه پاره تن من است و من هم از
فاطمهام. هر كس فاطمه را بيازارد مرا رنجانده است و هر كس
مرا رنجاند پس خدا را رنجانيده است. كسي كه فاطمه را بعد
از مرگ من برنجاند مانند كسي است كه او را در زمان حياتم
رنجانده است و هر كس او را در زمان حياتم برنجاند مانند
كسي است كه او را بعد از مرگم آزرده است؟”
گفتند : آري
البته كه شنيديم.
فاطمه فرمود
: “الحمد لله، خدايا من تو را شاهد ميگيرم كساني كه
اينجا هستيد شما هم شاهد باشيد. اين دو نفر (عمر و ابوبكر)
مرا هم در زمان حياتم و هم به هنگام وفاتم آزردند.
والله حتي يك
كلمه هم با شما حرف نميزنم تا پروردگارم را ملاقات كنم و
شكايت شما را به او برسانم كه بر من چه ساختيد و چه ستمها
روا داشتيد.”
همان منابع
قبلي در الامامه و السياسه، اعلام النساء، صحيح بخاري،
صحيح مسلم، تاريخ طبري، السنن بيهقي، كفاية الطالب، شرح
نهج البلاغه، سنن ترمذي، سنن ابن ماجه، سنن سجستاني، خصائص
نسائي ص 35، مستدرك حاكم 154/3 و 158، مجمع الزوائد
ابوبكر گفت :
“فاطمه، من از خشم تو و پيامبر به خدا پناه ميبرم.” بعد
آنچنان گريست كه نزديك بود جانش از دست برود.
فاطمه فرمود
: “والله، لادعُون الله عليك في كل صلاة اُصَلّيها”
(بخدا سوگند
در تمام نمازهايي كه ميخوانم تو را نفرين (لعن) ميكنم.)
- صحيح
بخاري، 196/6 و 5/5
- صحيح مسلم
72/2
- مسند احمد
بن حنبل 6/1
- اعلام
النساء 1214/3
- رسائل جاحظ
ص 300
- تاريخ طبري
202/3
- سنن بيهقي
300/6
ابوبكر چون
از نزد فاطمه بيرون آمد، مردم دور او جمع شدند كه چرا چنين
پريشاني؟ ابوبكر گفت : “شما مردم همه شب همسر خود را در
آغوش ميگيريد و سرگرم خوشيهاي خود هستيد و مرا به اين
گرفتاريها مبتلا كرديد من به بيعت شما احتياجي ندارم
بياييد بيعت خود را پس بگيريد.”
-
الامامه و السياسه ص 14
-
كفاية الاثر گنجي
با ب 99
-
تاريخ الخلفا ابن قتيبه 120/1
چون فاطمه
وفات يافت شوهرش علي شبانه بر او نماز خواند و او را دفن
نمود و به ابوبكر خبر نداد كه بر جنازه او حاضر شود.
-
صحيح مسلم 1380/3
-
تاريخ طبري 196/9 (وقايع سال 11، انگليسي)
-
تاريخ يعقوبي، 117/2
-
مسند احمد 9/1
-
تاريخ ابن كثير 285/5
-
شرح ابي الحديد 46/6
-
تاريخ الامم و الملوك ابن جرير طبري 448/2
-
السنن كبري بيهقي 300/6
-
البدايه والنهايه ابن كثير 285/5
-
تاريخ الخميس ديار بكري 173/2
-
طبقات ابن سعد 29/8
“و هر كسي كه
بيازارد خدا و رسولش را، لعنت خدا بر آنان در دنيا و آخرت
و خدا آماده كرد براي آنان عذابي خوار سازنده.”
سوره احزاب،
آيه 57
وصيت حضرت فاطمه (س) بر دفن
شبانه و نامعلوم بودن قبرش
فاطمه به علي
وصيت كرد : “وقتي وفات كردم، احدي را آگاه نكن جز ام سلمه،
ام ايمن و فضه و از مردان دو فرزندم و عباس و سلمان و عمار
و مقداد و اباذر و حذيفه. مرا شبانه دفن كن و مزارم را بر
هيچ كس معلوم ندار.”
-
سنن بيهقي 300/6 (جلد 6 ص 300)
-
تاريخ طبري 448/2
-
كفاية الطالب ص
225
-
صحيح بخاري 139/5
-
انساب الاشراف 405/1
-
السيرة الحلبية 361/3
فاطمه وقتي
زمان فوتش فرار رسيده بود به اسماء بنت عميس گفت : “وقتي
من وفات كردم ميخواهم تو و علي مرا غسل دهيد و به كسي
اجازه ندهيد كه وارد خانه شود.”
وقتي كه او
فوت كرد، عايشه خواست وارد خانه شود، اسماء به او گفت :
“داخل نشو” عايشه به ابوبكر شكايت كرد و گفت : “اسماء بين
ما و دختر پيامبر مداخله ميكند.”
پس ابوبكر
آمد و نزد در ايستاد و گفت : “اسماء چرا مانع ميشوي تا
همسران پيامبر داخل خانه آيند.”
اسما جواب
داد : “فاطمه خودش سفارش كرده كه به هيچ كس اجازه ندهيد
داخل شود.”
ابوبكر گفت :
“همان بكنيد كه او سفارش كرده است.”
-
حلية الاولياء 43/2
-
سنن الكبري 396/3
-
انساب الاشراف 405/1
-
الاستيعاب 1897/4
-
اُسد الغابه 524/5
-
الاصابه 37/4
-
ذخائر العقبي ص 53
محمد بن عمر
العقيدي گفت : بما ثابت شده است كه علي براي فاطمه نماز
خواند و او را شبانه دفن كرد، و عباس و فضل (پسر عباس) او
را همراهي ميكردند و به هيچ كس ديگري اطلاع نداد.
و بدين علت
است كه قبر فاطمه مخفي است و تاكنون نامعلوم مانده است.
-
مستدرك حاكم 162/3
-
انساب الاشراف 405 و 402/1
-
اسد الغابه 524/5
-
الاستيعاب 1898/4
-
الاصابه 379/4
-
طبقات ابن سعد 19/8
-
شرح ابن ابي الحديد 279/16
آري نامعلوم
بودن قبر حضرت فاطمه (س) نشانهاي است براي كسانيكه جوياي
حقيقت بوده و رضاي خدا و رسولش را بر تمام عالميان ترجيح
ميدهند و انشاالله بزودي با ظهور حضرت امام مهدي (ص)، محل
مزار مادرش نيز توسط او مشخص خواهد شد. پس عاشقان رسول خدا
(ص) جهت چشم روشني پيامبر عظيم الشأن پيوسته دعاگوي فرج
حضرت امام زمان (ع) باشيم.
طبري
مينويسد : آن شبي كه فاطمه را دفن كردند، علي (ع) در بقيع
چهل قبر تازه ساخت. وقتي مسلمانان فهميدند بانو وفات كرده،
به بقيع آمدند. ناگاه چهل قبر در برابر خود يافتند.
نتوانستند مزار بانو را از ميان ساير قبرها تشخيص دهند.
ضجههاي مردم بلند شد و همديگر را سرزنش ميكردند.
ميگفتند : پيامبرتان جز يك دختر در ميان شما باقي نگذارد،
او نيز فوت كرد و دفن شد، اما شما در وفاتش حضور
نمييابيد، بر او نماز نميگزاريد و حتي قبرش را هم
نميدانيد كجاست؟ واليان آنها (ابوبكر و عمر) گفتند : از
زنان مؤمن كسي بيايد اين قبرها را بشكافد تا او را بيابيم،
بر او نماز بگزاريم و قبرش را زيارت كنيم.
اين خبر به
اميرالمؤمنين (ع) رسيد. خشمگين بيرون آمد؛ آن چنان كه
چشمانش سرخ شده بود و رگهايش برآمده بود، عباي زردي هم كه
در هنگامههاي نبرد آن را ميپوشيد، بر دوش انداخته بود.
شمشيرش ذوالفقار را نيز بر كمر داشت، تا به بقيع وارد شد
ترس در ميان مردم افتاد. گفتند : اين علي بن ابيطالب است.
با همين هيبتي كه ميبينيد آمده است، به خدا سوگند خورده
كه اگر حتي يك سنگ از اين قبرها جابجا شود، شمشيرش را تا
آخرين نفر در ميانتان بيفكند.
عمر و
همراهانش با حضرت روبه رو شدند. عمر گفت : چه شده
اباالحسن؟! به خدا، قبرش را ميشكافيم تا بر او نماز
بگزاريم. علي (ع) دست بر گريبان عمر افكند و او را بلند
كرد، بر زمينش كوبيد و فرمود : سياه زاده، من حقم را از
ترس اين كه مردم از دينشان بازگردند، رها كردم؛ اما نسبت
به قبر فاطمه اگر تو و يارانت حتي سنگي از آن را پرتاب
كنيد، به خدايي كه جان علي در دست اوست، زمين را از
خونتان سيراب خواهم كرد. اگر جانت را ميخواهي برگرد،
عمر!
ابوبكر وقتي
حضرت را به اين حال ديد، گفت : اباالحسن، به حق رسول خدا و
به حق همان كه بر عرش است، رهايش كن. ما كاري را كه تو
نخواهي انجام نميدهيم.
راوي ميگويد
: حضرت دست از او برداشت. مردم هم پراكنده شدند و ديگر به
تصميم خود بازنگشتند.
السلام عليك
يا سيدة نساء
العالمين
السلام عليك
يا بنت رسول رب العالمين
السلام عليك
يا والدة حجج علي
الناس اجمعين
السلام عليكِ
ايّتها المظلومةُ الممنوعةُ حقها
اللّهم صل
علي امتك و ابنة نبيّك و زوجة وصيّ نبيك
صلوة تُزْلِفُها.
فوق زُلفي عبادك المكرّمين من اهل السموات و الارضين.
در مفاتيح
آمده كه هر كه بعد از زيارت فوق از خدا طلب آمرزش كند حق
تعالي گناهانش را بيامرزد و او را داخل بهشت كند.
]همچنانكه
قبلاً ذكر شده بهتر است به نيابت ائمه معصومين بالخصوص
حضرت ولي عصر مهدي (ارواحنا فداه) خوانده شود[
|