فـدك
بعد از اينكه
ابوبكر بر خلافت تسلط يافت شخصي را به فدك فرستاد تا وكيل
حضرت فاطمه (س) را از آنجا بيرون براند و آن را جزء
بيتالمال نمود.
فدك محل
بسيار آباد و حاصلخيزي در نزديكي خيبر بود كه بدون جنگ،
يهود خيبر آن را به حضرت رسول الله واگذار كرده بوده و
حضرت نيز آنرا به فاطمه بخشيده بود و تا پايان زندگي
پيامبر فدك در دست فاطمه بود و فاطمه درآمد اين ملك را بين
فقرا تقسيم ميكرد.
زمانيــكه
آيـه «وات ذالقــربي حقـه» (پس حق خويشــاوند را بـده)
(آيه 26 : 17) نازل شد،
حضرت رسول اكرم (ص) از جبرئيل پرسيد : “منظور از ذالقربي
در آيه چيست؟” جبرئيل پاسخ داد : “فدك را به فاطمه ببخش.”
پس پيامبر فاطمه را خواست و فدك را به او بخشيد.
منابع اهل سنت :
-تفسير
درالمنثور سيوطي 177/4، تحت آيه وات ذالقربي حقه
- كنز العمال
متقي 158/2
- ميزان
اعتدال ذهبي 228/2، ذهبي حديث را صحيح دانسته است.
- صواعق
المحرقه، فصل 15، ص 21
-
روضة الصفا 135/2
- شرح موافق
ص 735
- تاريخ
احمدي، ص 45
- روح
المعاني 62/15
حضرت رسول
اكرم محمد مصطفي (ص) فرمود :
“اي فاطمه
فدك مال تو است و به تو اختصاص دارد.”
] مجمع هيثمي
49/7، كنز العمال متقي 158/2 و حاكم در تاريخ خود و
طبراني و ابن نجار نيز روايت را آوردهاند.[
عايشه نقل
كرد :
“فاطمه دختر
پيامبر كسي را پيش ابوبكر فرستاد تا فدك را به او
برگرداند. اما ابوبكر گفت : «پيامبر خدا گفت : ما پيامبران
از خود ارث بجا نميگذارم و ما تَرَك ما صدقه است.»”
]صحيح بخاري
177/5 و صحيح مسلم 1380/3[
اما حضرت
فاطمه (س) علاوه بر آوردن آياتي دربارة ارث رسيدن از
سليمان به داود و رد ادعاي ابوبكر چرا كه راوي حديثي كه
ابوبكر بيان ميكرد فقط تنها خودش بود و علاوه بر اين چون
حضرت پيامبر تمام گفتارش مطابق با قرآن بوده پس هر حديثي
كه با قرآن مغايرت داشته باشد فاقد اعتبار بوده و حديثي
غير معتبر است.
بعلاوه فاطمه
فرمود : “فدك، عطيه و بخشش پيامبر است.”
ابوبكر از او
مطالبه بيّنه و شاهد نمود تا بدين وسيله ثابت كند كه فدك
مُلك است.
قابل ذكر است
كه ابوبكر سخن حضرت فاطمه (س) كسي كه سيده نساء العالمين
است را قبول ندارد آيا امكان دارد كسي دروغ بگويد و نعوذ
بالله سرور تمام زنان عالم باشد. ثانياً هر گاه ملكي در
تصرف كسي باشد كسي كه ادعاي خلاف آن را دارد بايد شاهد و
بيّنه بياورد يعني فدك در تصرف حضرت فاطمه (س) بوده و
ابوبكر بايد دليل و شاهد جهت رد آن ميآورد چرا كه حضرت
پيامبر فرمود : البنيه علي المدعي و اليمين عليانكر (حجت
بر كسي است كه مدعي است و كسي كه انكار ميكند بايد سوگند
ياد كند). ثالثاً اگر ابوبكر ادعا ميكند كه پيامبران ارث
باقي نميگذارند پس چطور شد كه خانه پيامبر را به عايشه
(دختر ابوبكر) و حفصه (دختر عمر) واگذار كرد هر چند كه در
صورت واگذاري نيز بايد به هر كدام يك نهم يك هشتم ارث را
ميداد نه كل خانه را. رابعاً همچنانچه در حديثي قبلاً ذكر
شد و آيه شريفه “وات ذالقربي حقه” و لفظ “اعطاء” و “اقطاع”
در روايات خود بينه واضحي بر هر فرد پيرو حقيقت ميباشد.
به هر حال
حضرت زهرا (س) بناچار براي اثبات حقانيت خود اقامه بينه
كرد. حضرت علي (ع) و ام ايمن هر دو شهادت دادند كه فدك ملك
حضرت زهرا (س) است اما ابوبكر پاسخ داد كه شهادت يك مرد و
يك زن كافي نيست بلكه دو مرد يا يك مرد و دو زن ميباشد.
البته لازم
به ذكر است كه حضرت زهرا (س) نيز به اين نكته توجه داشت كه
اختلاف سر قضاوت نسيت چرا كه در اين مورد ابوبكر خود هم
قاضي و هم طرف دعوا بشمار ميآمد. در عين حال حضرت زهرا
(س) براي بار دوم حضرت علي (ع) و ام ايمن و اسماء بنت عميس
را شاهد آورد. اما باز هم مورد قبول خليفه واقع نشد. به
اين بهانه كه علي همسر فاطمه است و طرف فاطمه را خواهد
گرفت. اسماء بنت عميس همسر جعفر بن ابيطالب بوده و به نفع
بني هاشم شهادت ميدهد. و ام ايمن زني غير عرب است. حضرت
فاطمه (س) سپس حضرت حسن (ع) و حسين (ع) را بعنوان شاهد
آورد كه سروران جوانان بهشت را نيز ابوبكر بخاطر سن كمشان
و فرزند حضرت فاطمه بودن شهادتشان را قبول نكرد و “ربه”
غلام حضرت پيامبر اكرم (ص) نيز شهادت داد ولي ابوبكر آنرا
نيز قبول نكرد. ضمن توجه به رد شاهد بعنوان غير عرب بودن
يا خويشاوندي با حضرت فاطمه (س) توجه به اين نكته ضروري
است كه اگر شهادت حضرت علي(ع) با آن فضايل بسيار را ابوبكر
نپذيرد (بعبارتي ادعا كند كه به دروغ شهادت ميدهد) پس آن
موقع آن همه احاديثي كه حضرت پيامبر (ص) درباره علي فرموده
چه ميشود يعني پيامبر كسي را تاييد كرده كه شهادت دروغ
ميدهد (نعوذ بالله). اي حقجويان! آيا جايز است گفته شود
علي با آن همه زهدش، بخاطر فاطمه به غير حق شهادت دهد؟ آيا
جايز است معتقد بود علي با آن همه فضايل و مناقب شهادت
دروغ دهد؟! آيا جايز است ادعا كرد كه علي با آن همه علم و
كمالش به مسئلهاي شهادت دهد كه نسبت به حكم آن جاهل
است؟!! آيا جايز است به فكر خطور كندكه فاطمه با آن عصمت و
طهارتش با ادعاي ناحق به همه مسلمانان ظلم كند؟! آيا جايز
است گفته شود فاطمه كه سيد زنان عالم است و بهشت برين
جايگاه اوست، بخاطر مال دنيا ادعاي دروغ ميكند؟! آيا عيب
گرفتن به فاطمه و علي، طعن بر قرآن و فرمايشات پيامبر (سنت
نبوي) نيست؟! اعوذ بالله السميع العليم من همزات الشياطين.
در مورد ام
ايمن، حضرت پيامبر (ص) فرموده “ام ايمن اهل بهشت است.”
] مستدرك
63/4، تاريخ طبري 3460/3 ، الاستيعاب 1793/4 ،
اسدالغابه 567/5، طبقات 192/8، الاصابه 432/4[
پس باز چطور
خليفهايي كه ادعا ميكند جانشين پيامبر است، سخن پيامبر
را رد ميكند. آيا پيامبر زني را كه شهادت دروغ ميدهد را
اهل بهشت ميداند (نعوذ بالله).
در اينجا بد
نيست به جرياني كه ابن ابي الحديد معتزلي (از علماي اهل
سنت) در شرح نهجالبلاغه آورده، توجه كنيم. وي ميگويد :
از علي بن فارقي مدرس مدرسه غربي بغداد پرسيدم : آيا فاطمه
در ادعايش صادق بود؟ پاسخ داد : بله.
پرسيدم پس
چرا ابوبكر فدك را به او واگذار نكرد، با اين كه ميدانست
فاطمه راستگوست؟ استاد تبسم كرد سپس جمله لطيف و زيبا و
طنز گونهاي گفت با اينكه چندان اهل مزاح نبود، گفت : اگر
آن روز به مجرد ادعاي فاطمه فدك را باز ميگرداند، فردا
فاطمه ادعاي خلافت همسرش را مطرح ميساخت و ميبايست
ابوبكر از مقام خلافت كنارهگيري كند و در اين مورد عذر
زمامدار خلافت پذيرفته نبود چرا كه با عمل اولش اقرار به
صداقت و راستگويي دختر پيامبر كرده بود و بايد پس از آن
بدون نياز به بيّنه و شهود هر گونه ادعايي ميكرد قبول
نمايد.”
ابن ابي
الحديد ميافزايد : اين سخن صحيح و درست است گر چه استاد
آن به صورت شوخي بيان نمود.
]شرح
نهجالبلاغه ابن ابي المديد، 284/16[
البته در
بعضي تواريخ آمده كه ابوبكر بعداً طي اصرار بر مطالبهاي
كه فاطمه (س) داشته، كاغذي نوشته و فدك را به فاطمه رد
كرده ولي عمر سر رسيده و آن كاغذ را گرفته و پاره نموده
است.
]شرح
نهجالبلاغه ابن ابي الحديد 275/16 و سيره حلبي 391/3[
عجيب اينكه
عمر خودش در دورة خلافتش فدك را به علي و عباس واگذار كرده
است.
]وفاء الوفاء
سمهودي 160/2[
جاي سؤال است
اگر فدك بيتالمال بوده پس عمر چرا آن را به غير واگذار
كرده است ؟!
|