عقايد اهل
سنت و اهل تشيع
تمام مسلمين
بر اين اعتقادند كه خدا يكي است. حضرت محمد (ص) آخرين
پيامبر خداست، قرآن كتاب آسماني است و روز قيامت حق است.
ولي دو فرق بين اهل سنت و اهل تشيع وجود دارد.
1- جانشيني
پيامبر (امامت، خلافت يا رهبري) كه اهل سنت آنرا چهار
خليفه اول (ابوبكر، عمر، عثمان و علي) و سپس بني اميه و
خلفاي بعدي ميدانند ولي اهل تشيع آنرا منحصر به دوازده
امام : حضرت امام علي(ع)، حضرت امام حسن (ع)، حضرت امام
حسين (ع)، حضرت امام علي بن الحسين
]
سجاد[ (ع)، حضرت
امام محمد بن علي ] باقر[ (ع)، حضرت
امام جعفر بن محمد ]صادق[ (ع)، حضرت
امام موسي بن جعفر ]كاظم[ (ع)، حضرت
امام علي بن موسي ]رضا[ (ع)، حضرت
امام محمد بن علي ]جواد[(ع)، حضرت
امام علي بن محمد ]هادي[ (ع)، حضرت
امام حسن بن علي ]عسگري[ (ع)، حضرت
امام محمد بن حسن ]مهدي[ (ع)
ميدانند.
2- قوانين و
دستورات اسلامي كه اهل سنت آن را از قرآن و سنت برگرفته از
صحابه و تابعين ميگيرند و اهل تشيع آنرا از قرآن و اهل
بيت پيامبر همان دو چيز با ارزش كه پيامبر توصيه به حفظ و
پيرويشان كرده (رجوع به حديث ثقلين) ميگيرند و
سنت پيامبر را از طريق اهل بيت پيامبر همانهايي كه خداوند
تطهيرشان كرده است (رجوع به آيه تطهير، ص 23) قبول دارند.
البته مورد دوم خود ريشه در مورد اول دارد كه موجب
اختلافاتي در نحوه وضو گرفتن، وقت نماز، وقت فجر صبح و
امثالهم و حتي در اعتقادات نيز مؤثر است بطور مثال اعتقاد
اهل سنت بر رويت خدا در روز قيامت و جسميت خدا كه اهل تشيع
آنرا قبول ندارند و خداوند را منزه از هر وصف و جسميتي
ميدانند چنانچه امير مؤمنان حضرت علي (ع) ميفرمايد :
«حمد خداوندي
را است كه بلند همتان پي به حقيقتش نميبرند و زيركها او
را درك نميكنند، هموكه صفتش را نهايتي و مرزي نيست و…
و يا اهل سنت
معتقدند كه پيامبران مانند افراد عادي هستند و گاهي اشتباه
ميكنند و فقط در بازگو كلام الهي معصومند و در صحاح خود
(كتب صحيح بخاري، صحيح مسلم، صحيح ترمذي و سه كتاب ديگر)
روايتهايي را نقل كردهاند كه در شأن حضرت رسول الله (ص)
نيست و يا نقل ميكنند كه پيامبر در مناسبتهاي گوناگوني
اشتباه نموده و برخي از اصحاب آن اشتباه حضرت را اصلاح
كردهاند!
ولي اهل تشيع
مقام پيامبران را از گناه و اشتباه منزه و دور ميدانند.
شيعه معتقد است كه رفتار پيامبر اسلام هميشه بدور از
اشتباه بوده است، چرا كه گفتار و رفتار پيامبر اسلام
بعنوان سنت پيامبر تلقي شده و الگوي مسلمانان ميباشد و
اين امكان پذير نيست كه پيامبر كاري را انجام دهد كه خود
نهي كرده باشد و يا دور از شأن رسالت باشد.
خداوند متعال
در قرآن كريم ميفرمايد :
«هر چه
پيامبر براي شما آورد از او بگيريد و از هر چه شما را نهي
كرد اجتناب كنيد.»
سوره حشر، آيه 7
“چنانچه
پيامبري از خودتان برايتان فرستاديم تا آيات ما را بر شما
تلاوت كند و پاكتان سازد و كتاب و حكمت و آنچه نميدانستيد
تعليمتان دهد.”
سوره بقره،
آيه 151
پس چطور
امكان دارد كه پيامبر امر و نهي بكند و خداوند او را
بعنوان تعليم دهنده مردم معرفي و تعيين نموده و او را واجب
الاطاعت قرار دهد و سپس خود پيامبر خلاف آنچه خود امر و
نهي كرده، انجام دهد. ]استغفرالله و
اتوب اليه[
چون نظر اين
كتاب بر خلاصه گويي و پرهيز از اطاله كلام است و منظور
اشاره به عقايد دو گروه از مسلمانان ميباشد لذا به اين
اكتفا ميشود. علاقمندان ميتوانند به كتابهاي ديگر مانند
تأليفات دكتر محمد تيجاني سماوي (از آگاهان بپرسيد، و
آنگاه هدايت شدم، همراه با راستگويان و…) و تالیفات
علامه عسکری {چانتشارات منیر} مراجعه
نمايند.
|